پخش زنده
امروز: -
او هنوز شیرینی بغل گرفتن آن عروسکهای دست دوز مادرش را به یاد دارد. عروسکهایی که از قصههای بی بی جان زاده میشد. چقدر آن موقع عروسکها زنده به نظر میرسیدند.
سکانس اول:
یاد مدرسه موش ها بخیر!
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خراسان رضوی،
همه جای مشهد را زیر پا گذاشته بودند.
شاید دیگر جایی نمانده بود که در این شهر بزرگ نرفته باشند اما هر چه بیشتر می گشتند کمتر می یافتند.
طاهره خانم باتفاق همسر و دخترشان وارد یکی از فروشگاههای محصولات فرهنگی که بیشتر هم اسباب بازی بود می شوند.
او پس از سلام و احوال پرسی به فروشنده می گوید: معلم دخترم تو پیش دبستانی گفته باید فردا حتما عروسکی از اساطیر و مشاهیر ایرانی ببره!
فروشنده با تعجب می پرسه: اساطیر و مشاهیر ایرانی؟! ... یعنی چی؟
احمدآقا ادامه می دهد: هر چی بود فرق نمی کنه مثل رستم و اسفندیار، یا مثلا فردوسی و شهریار خلاصه هرچی که باعث بشه دیگه ما اینهمه راه نریم.
فروشنده میگه: ما اینجا فقط، عروسکایی مثل باب اسفنجی، مرد عنکبوتی، باربی و از این جور شخصیتای کارتون ها و فیلمای خارجی و ماهواره ای داریم.
اگه می خوای که بدم؟
طاهره خانم میگه: نه خیلی ممنون؛ یادش بخیر اون وقتا که ما مدرسه ای بودیم عروسکایی که از بین کارتونهای برنامه کودک درست می کردن تو بازار فَتّ و فراون بود.
او ادامه می ده:عروسکای هاچ زنبور عسل، پسر شجاع، زی زی گولو آسی پاسی دراکولا تا به تا، کلاه قرمزی و پسر خاله، کارآگاههای چاق و لاغر، سنجد و عروسکای مدرسه موش ها مثل: کُپل، خوش خواب، دم دراز و دم باریک.
حالا دیگه واقعا اونا همشون نوستالوژی شدن، یادشون بخیر!
اما حالا هر کجا که میری جز شخصیت فیلمها و کارتونای خارجی که بیشتر اونا هم جنگی و خشن هستن چیز دیگه ای پیدا نمیکنی!
سکانس دوم:
نخستین حذفی از سبد خانوار
_ مامان، بابا، ماشین شارژیی رو که قول داده بودی خریدی؟!
_ باشه عزیزم، بعدا برات میخرم.
_ این دیالوگ آشنا، گفتگوی بین یک فرزند با پدر و مادرشه که ممکنه برای هر کدوم از ما در طول سال حداقل یک بار پیش اومده باشه!
البته اون وقتی که به قول قدیمیا کفگیر درآمد والدین به ته دیگ خورده!
با یکی از کارشناسان علوم اجتماعی دانشگاه درباره اهمیت و نقش اسباب بازی برای کودکان تلفنی گفتگو می کنم.
دکتر محمدی می گوید: معمولا وقتی درآمد خانوادهها کاهش مییابد، اولین چیزی که از سبد خانوار حذف میشود، اسباببازیست.
او می افزاید: طبق آمار متوسط خرید اسباببازی یک خانواده در طول سال در استان ما کمتر از ۲۰۰هزار تومانست.
محمدی ادامه می دهد:بازی شغل و اسباببازی وسائل کار کودک است.
وی می گوید: اسباببازی یک محصول لوکس و فقط برای سرگرم کردن کودکان نیست بلکه یک وسیله جدیست که نیاز کشور، کودک و حتی خانوادس.
این کارشناس می افزاید: انگار که بگوییم مثلا تولید یک اره برای استفاده نجار چهقدر مهم است؟!
اسباببازی هم با همین تناسب برای نیاز و استفاده کودکان در زندگی آنها نقش اساسی و مهمی دارد.
او ادامه می دهد: آموزنده بودن، سرگرمکنندگی و قیمت مناسب از مهمترین ویژگیهای یک اسباببازی مطلوب از دید خانوادههاست.
محمدی می افزاید: جالب اینکه خانوادهها، کمتر به برند بودن توجه میکنند، مگر کسانی که درآمد بالایی دارند.
سکانس سوم:
پای صحبت تولیدکنندگان
با یکی از تولید کنندگان اسباب بازی در مشهد تماس می گیرم.
او خودش را علی محمدزاده معرفی می کند که از سال89 تا کنون در حرفه طراحی و تولید اسباب بازی به ویژه بازیهای فکری در شهرک صنعتی فعالیت می کند.
از او می پرسم چرا اسباب بازی با سوژه های اسطوره ای و شخصیتهای ملی و بومی در فروشگاههای ما یا اصلا نیست و اگر هم باشد نسبت به شخصیتهای خارجی بسیار کم است؟!
آقای محمدزاده می گوید: برای تولید اسباب بازی تولید کننده سرمایه گذاری می کند و اگر اصل پول برنگردد آن مال در اصطلاح ما سوخته است.
این تولید کننده مشهدی ادامه می دهد: به تازگی اسباب بازیهایی با تصاویر باب اسفنجی و اسپایدرمن را در تعداد صد هزار تولید کردم که در کمتر از یک ماه همه آنها فروش شد و سود خوبی هم داشت.
وی می افزاید: این در حالیست که من خودم چند بار شخصیتهای ایرانی را در تعداد محدودی به صورت آزمایشی تولید کردم ولی متاسفانه استقبالی نشد و ضرر کردم.
آقای محمدزاده می گوید: خلاصش اینه که نه فقط دولت بلکه هیچ ارگان دیگری هم برای تولید اسباب بازیهایی با رویکرد ملی و محلی از ما حمایت نمی کند.
این تولیدکننده مشهدی ادامه می دهد: چند وقت پیش قصد تولید دارا و سارا و کلاه قرمزی را داشتم که گفتند باید 20میلیون تومان به حساب عروسک ساز این شخصیتها بریزی تا مجوز تولید آنها را به تو بدهیم.
او می افزاید: اما مثلا باب اسفنجی و مرد عنکبوتی که نیاز ندارد تا به عروسک ساز، سازنده یا طراح اول آن که معلوم هم نیست در کجای دنیاست پولی بدهند پس تولید کنندگان بیشتر سراغ این شخصیت های خارجی می روند!
محمدزاده می گوید: دولت باید به منِ تولید کننده اسباب بازی بگوید مثلا بیا شخصیتهای وطنی مثل شکرستان یا رستم و اسفندیار را بزن و بعد هر چه سود کردی مثلا 20درصد آنرا به من بده.
وی ادامه می دهد: همین الان هم در فروشگاههای بزرگ محصولات فرهنگی مشهد به ویژه متعلق به نهادها و ارگانهای فرهنگی شخصیت های کارتون های خارجی از ایرانیها بیشتر فروش می رود.
این تولیدکننده معتقد است: باید طوری فرهنگ سازی کرد که هم تولیدکننده و هم خریدار همه به سمت اسباب بازیهایی با شخصیتهای ملی بروند.
محمدزاده می گوید: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، آستان قدس رضوی و دولت باید دست به دست هم بدهند و یک شخصیت ملی را در اسباب بازیها برند کنند و بال و پر بدهند.
وی می افزاید: آنها باید وام های بلند مدت به تولیدکنندگان داده و دولت بودجه خاصی را برای تولید این نوع اسباب بازیها اختصاص بدهد.
مثلا تولیدکنندگان را موظف کنند تا در سال حداقل یک شخصیت حماسی و ملی معاصر مانند شهید حججی را در تیراژ زیاد تولید کنند.
این تولیدکننده اسباب بازی ادامه می دهد: بعد بگویند مثلا تا صدهزار تا اگر فروختی مابقی که در انبار ماند ما همه آنرا می خریم و بین مدارس و مساجد پخش می کنیم.
به کارگاه تولیدی حمید رفائی یکی دیگر از تولیدکنندگان اسباب بازی در مشهد می روم.
وی بیش از 20سال است که در عرصه تولید اسباب بازی به ویژه انواع عروسک فعالیت می کند.
این تولیدکننده می گوید: به علت قطع واردات اسباب بازی از چین، تولید در استان به ویژه مشهد رقابتی شده و برای همین ما اکثرا از مواد نو استفاده می کنیم تا هم کیفیت کارها بالاتر برود و هم فروش ما بیشتر بشود.
وی با اشاره به زیاد بودن ارقام تولیدی اسباب بازی در مشهد مقدس ادامه می دهد: به عنوان مثال یکی از همکاران من سالهاست که فقط ماشین های پلاستیکی مانند: کمپرسی، کامیون، تریلی و چرثقیل را تولید می کند.
رفائی با اشاره به اینکه تا کنون موفق نشده تا تولیداتش را به صورت مستقیم به خارج از کشور صادر کند می افزاید: ولی جنس هایی را که ما به عمده فروشان می دهیم آنها به کشور عراق صادر کرده اند.
این تولیدکننده می گوید: انواع عروسک، لوازم دکتری؛ ست آتش نشانی با مدل های بسته بندی جعبه ای، تیر و کمان، دارت و ابزار بچه گانه مانند: دِلِر، چکش و انبر دستی از مهمترین کارهای تولیدی ماست.
او با بیان اینکه طراحی، ریخته گری و تراش قالب های تولید اسباب بازی هزینه های زیادی در مشهد روی دست تولید کننده می گذارد می افزاید: برای تهیه برخی از اقلام اسباب بازی مانند لوازم دکتری گاها مجبور به تهیه بیش از 20قالب هستیم.
رفائی با اشاره به اینکه متاسفانه مردم از طرحهای وطنی استقبال کمتری می کنند ادامه می دهد: ما برای فروش هر بهتر و سریعتر کالاهایمان مجبوریم تا عکس های شخصیتهای کارتون های خارجی جذاب برای کودکان مانند: باب اسفنجی، سگ نگهبان یا باربی را در پشت جنس ها بزنیم.
این تولیدکننده اسباب بازی می گوید: عمده ترین مشکل صنف ما مشکل نقدینگیست؛ چون تولید کننده باید الان برای تولید هر نوع اسباب بازی پول نقد بدهد و از قراری بانک ها هم حاضر به دادن وام هایی با سود کمتر برای کمک به ما نیستند.
وی ادامه می دهد: در تولید اسباب بازی از قالب گرفته تا تهیه مواد اولیه همه اش باید پول نقد بدهی پیش ترها برای کمک به تولید اسباب بازی وام می دادند اما الان دیگر هیچ خبری نیست.
رفائی می افزاید: این روزها بازار تولید و فروش اسباب بازی در مشهد خیلی خرابه طوری که همه جنس های ما در انبار تلنبار شده است.
سکانس پایانی:
عروسک های بی بی جان هنوز هم زندست
خلاصه آن شب سرد زمستانی طاهره خانم، همسر و دخترش برای اینکه دست خالی به خانه برنگردند یک پاپا نوئل خریدند.
آنها نمی دانستند که همین اسباب بازی که مارک خارجی دارد تولید یکی از همین کارگاه های داخل شهر خودشانست.
طاهره خانم در حالیکه دست دخترش را محکم گرفته بود تا بر روی یخ های پیاده رو سر نخورد یاد عروسک هایی افتاد که قدیم ترها مادرش پای کرسی با جوراب و تکه پارچه هایی که از سر قیچی های خیاطی بی بی جان اضافه می آمد درست می کرد.
و بعد داخل آنرا با پنبه و پارچه پر می کرد.
او هنوز شیرینی بغل گرفتن آن عروسک های دست دوز مادرش را به یاد دارد.
او به یاد می آورد چنان معصومانه عروسکش را در آغوش می فشرد که گویی سال هاست طعم شیرین مادری را چشیده است!
عروسکهایی که از قصههای بی بی جان زاده می شدند.
چقدر آن موقع عروسکها زنده به نظر می رسیدند.