گزارش مکتوب
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم
حکایت اقبال ورزشکاران به پوشاک ورزشی خارجی و سردی بازار پوشاک ورزشی داخلی
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، زرد، سفید، آبی، سبز، قرمز، ... تا چشم کار میکند، لباسهای رنگارنگ با طرحهای متنوع را میتوان در این بازار دید. اینجا مرکزیترین شهر ایران است و من به بازار رفته ام. به دنبال سفارشی با پارچه و دوخت ایران. حوالی خیابان امام شمالی و جنوبی یزد در جستجوی جنس دلخواه خود هستم، جایی که اصلیترین مرکز خرید مردم هم هست.
به مغازههای زیادی سر میزنم. این همه تنوع در بازاری که به نام ایران است، اما گویا در قبضه خارجی هاست. پیراهن، شورت، شلوار، جوراب، کاپشن و ... هرآنچه برای انجام ورزش نیاز ماست با مارکها و نشانهای خارجی مطرح و متنوع اروپایی، ترکی و چینی در مغازهها به فروش میرسد.
پوشاکی که عجیب در بازار ما جا باز کرده است و همه مغازه داران از رنگهای خاص، کیفیت بالا و دوخت عالی آن میگویند و آن را به مشتریها هم پیشنهاد میکنند.
بازار در قبضه پوشاک ورزشی خارجی
باید بیشتر تحقیق کنم، در جستجویی کوتاه متوجه میشوم که بنا به گفته افسانه محرابی مدیرکل دفتر صنایع نساجی و پوشاک وزارت صمت، سالانه بیش از ۲۰۰ هزار تن پوشاک به کشور وارد و یا قاچاق میشود که البته پوشاک ورزشی هم در این بین است و آمار دقیقی از واردات در این حوزه وجود ندارد.
اما در گفتگویی کوتاه با بازاریان پوشاک ورزشی آنها از محبوبیت ۲۰ برند خارجی در بازار خبر میدهند و میگوید: مارک هایی، چون نایک، آدیداس، پوما، ریباک، مونیخ، فیلا و ... به علت تنوع و گسترش رشتههای ورزش و نیاز ورزشکاران رقابت تنگاتنگی در بازار و در بین ورزشکاران دارند. آقای دهقان از بازاریان قدیمی یزد است، مغازه اش از وسایل و پوشاک ورزشی پرشده و جای سوزن انداختن ندارد. دقایقی با او همصحبت میشوم، او میگوید: ۸۰ درصد پوشاک ورزشی مغازه اش مارک خارجی است.
گرچه خودش از حامیان کالای ساخت داخل است، اما میافزاید: در این بازار باید همرنگ جماعت شد. وقتی ورزشکاران به دنبال جنس خارجی هستند، وقتی مربیان پیشنهاد لباس مارک میدهند و وقتی باشگاههای ورزشی طرح و مدل و مارک وسایل را برای ورزشکار لیست میکنند، ما هم باید به تناسب آن جنس بیاوریم تا نه تنها از بازار جا نمانیم بلکه بتوانیم امورات خود را هم بگذرانیم.
باید همرنگ جماعت شد
براستی چرا تولیدات خارجی اینگونه در بازاری که قرنها پیش نساجی اش زبانزد آفاق بود، جولان میدهد؟ چرا ورود و فروش و تبلیغ پوشاک ورزشی خارجی یک افتخار است؟ چرا ورزشکاران ما به دنبال مارک و برند هستند؟ مگر میشود در یزد، قطب نساجی ایران، پوشاک ورزشی تولید نشود؟!
سوالاتی که مرا به ورزشگاه شهید نصیری یزد میکشاند. با محمود امیری که از مربیان و پیشکسوتان فوتبال یزد قرار میگذارم تا در محل تمرینات تیم فوتبال شهید قندی که اکنون در لیگ دسته سه فوتبال کشور بازی میکند، حاضر شوم.
ساعت ۱۵ عصر یک روز زمستانی است. با صحنهای روبرو میشوم که پُر از تحرک و امید است. جوانانی که شور و نشاط شان مرا هم به وجد میآورد. آقا محمود گوشه مستطیل سبز ایستاده است و بازیکنان را راهنمایی میکند. به کنارش میروم. قدم زنان سوالات خود را هم مطرح میکنم.
از او میخواهم علت اصلی رغبت مربیان و ورزشکاران به پوشاک ورزشی خارجی را برایم بگوید. نگاهش پُر از حرف است، اما میگوید: گرچه در دوران بازیکنی ما توجه زیادی به طرح و مارک لباس و تجهیزات ورزشی نمیشد، اما اخیراً مارک لباس در بین ورزشکاران حرف اول را میزند؛ چه لباسی در بورس است، همان را استفاده کنیم، چه لباسی مارک است، ما هم بپوشیم و ...
محمود امیری معتقد است باید کیفیت ملاک باشد، دوخت مهم است. اینکه مارک نایک و آدیداس بر روی لباس حک شده و به همین خاطر ورزشکاران به دنبال آن هستند، درست نیست. اینها پول بِرندشان را میگیرند، ما امروز در کنار پوشاک خارجی، تولیداتی را هم داریم که کاملاً ایرانی است و به لحاظ رنگ، جنس و طرح با آن برابری میکند.
او از همت و تلاش یکی از پیشکسوتان ورزشی یزد در عرصه تولید پوشاک ورزشی میگوید و میافزاید: فعالیت این واحد تولیدی که حتی با پوشاک خارجی همترازی میکند، باعث شده است تا چند وقتی پوشاک تیم را از آنجا خریداری کنیم.
خبر خوبی که مرا ترغیب میکند تا راهی کارگاه تولیدی علی رحیمی شوم.
از توپ تا تولید
رونق پوشاک ورزشی با نشانهای خارجی در بازار یزد در حالی است که یک واحد تولیدی پوشاک آنهم با کیفیت بالا در گوشهای از این شهر فعالیت دارد.
مدیر این واحد تولیدی که از پیشکسوتان فوتبال یزد است از سال ۷۵، رقابت در عرصه کار و تولید پوشاک ورزشی را آغاز کرده است.
وارد کارگاه علی رحیمی میشوم. مردی درشت هیکل با موهای جوگندمی، پشت میزکارش نشسته است. گرچه گرد پیری بر چهره اش خودنمایی میکند، اما همچنان استایل ورزشی دارد، بلند میشود و به استقبالمان میآید.
علی رحیمی میگوید: در دهه ۶۰ بازیکن تیم استقلال و منتخب یزد بودم. آن زمان امکانات زیاد نبود. با لباسهای معمولی به مسابقات کشوری میرفتیم، چون بضاعت خرید لباس خارجی را نداشتیم. در آنسو تیمهای مقابل لباسهای خوب و شکیل داشتند. مسئلهای که باعث شد تا ۲۳ سال پیش از ورزش حرفهای کناره گیری کنم و وارد عرصه تولید شوم.
او از سختیهای کارش میگوید و میافزاید: ابتدا با سه نیروی کار شروع کردم. شبانه روز کار میکردیم. گاهی سه شبانه روز خواب نداشتیم. با همه این سختیها دست از کار نکشیدیم، زمانی سفارش خاصی هم نداشتیم. لباسهای ورزشی ما ماهها در مغازه میماند تا به فروش برسد، کارمان خریدار نداشت.
علی آقا که اکنون ۱۸ نفر را در کارگاه کوچک خود مشغول به کار کرده است، میافزاید: به لطف خدا اکنون روزانه ۲۵۰ دست بلوز و شورت ورزشی و ۴۰ دست کاپشن و شلوار ورزشی بنا به سفارش مشتری تولید میکنیم.
او در حالیکه لبخند رضایت بر لبانش نقش بسته است، میگوید: بغیر از تیمها و باشگاههای ورزشی یزد، از مناطقی، چون بندرعباس، چابهار، سیرجان، شهربابک، رفسنجان، کرمان و فارس سفارش داریم.
انتخابی که امید میبخشد
با آقای رحیمی راهی کارگاهش میشویم. ده پلهای را به عمق زمین میرویم. شاید باور کردنش سخت باشد، اما در کارگاهی چند صد متری، کاری بزرگ در حال انجام است.
ابتدا وارد اتاق بُرشکاری میشویم. جوانی ۳۵ ساله و خوشرو در این اتاق مشغول به کار است. یک میز مستطیل شکل سفید رنگ در وسط و پارچههای رنگارنگی که دورتادور اتاق در قفسهها چیده شده اند.
مصطفی مشغول چیدن پارچهها بر روی میز است تا بر روی آنها الگو بکشد، در حین کار با او گفتگو میکنم. او میگوید: ۱۸ سال در این کارگاه مشغول به فعالیتم. روزانه هشت سال کار میکنم. همهی کارم با قیچی، دستگاه بُرش و خودکار است و تمرکز و دقت هم حرف اول را میزند.
او از اینکه در تولید ملی سهیم است، احساس غرور میکند و میافزاید: سی سال پیش در بحث پوشاک ورزشی، محتاج کشورهای دیگر بودیم، حسرت میخوردیم که چرا نمیتوانیم خودمان تولید کنیم، اما امروز لباس ورزشی را با بهترین کیفیت، پارچه و دوخت به بازار میدهیم که با نمونههای خارجی اش مطابقت میکند.
چند دقیقهای که در کنار مصطفی هستم، یک لحظه هم بیکار نیست. سفارششان برای یکی از تیمهای یزدی است و باید تا فردا تحویل دهند، صدای برش پارچه همه اتاق را پُر میکند، صدایی که به شدت گوشهای مرا نوازش میدهد، اما او همچنان با چهرهای خندان مشغول به کار است. کارش که تمام میشود از سختگی کارش میپرسم، اما او میگوید: عاشقم، عاشق خدمت. کارم بی ارتباط با دنیای ورزش نیست و خستگی برایم معنایی ندارد.
پس از آن به خیاط خانه وارد میشوم. خانمی مسن با عینکی که بر چشم دارد، پشت میز اصلی خیاطی، نشسته است. کنارش مینشینم و سر صحبت را باز میکنم.
طیبه رنجبر از خیاطهای خبره و قدیمی یزد که به گفته خودش از زمان تاسیس کارگاه آقای رحیمی در کنار او به دوخت لباس ورزشی مشغول است.
او میگوید: لباسها پس از الگوکشی و برش، زیر دست خیاطان کارگاه میآید تا دوخته شود. در این جا ۹ خیاط با من همکاری دارند و روزانه هشت ساعت مداوم کار میکنیم.
چین و چروکهای پیشانی و دستهای طیبه خانم از سالها رنج و تلاش برای رقابت در عرصهای حکایت دارد که خیلیها قدرش را نمیدانند. گرچه سن و سالی از او گذشته است، اما میگوید: هربار که لباسهای تولیدی خودمان را بر تن ورزشکاران میبینم انرژی ام برای کار و دوخت طرحهای جدید ورزشی دوچندان میشود.
فضایی کوچک، اما با آدمهایی با دلهای بزرگ. همه آمده اند برای خدمت به مردم کشورشان. حتی یک لحظه هم کارشان وقفه ندارد. گهگاهی از پشت میز بلند میشوند، کار را جابجا میکنند و دوباره چرخه دوخت ادامه مییابد.
اما کار تمام نیست. اتاق دیگری هم در این کارگاه کوچک هست، جوانی که پس از خدمت سربازی، کار طراحی بر روی لباسهای ورزشی را انتخاب کرده است و هشت سالی است که در اینجا فعالیت دارد.
مجتبی با چهرهای آرام و متمرکز، پشت سیستم رایانه خود نشسته است. او میگوید: به طور میانگین روزانه سه سفارش طراحی داریم. طرحهایی که با مشورت سفارش دهندگان و به رنگ دلخواه آنها آماده و پس از تائیده نهایی از سوی مشتریان بر روی لباسهای ورزشی چاپ میشود.
بله کار تمام است. لباسها بسته بندی و برای فروش به بازار عرضه میشود.
همه آنچه چشمان ما را به تولیدات پر زرق و برق آنسوی مرزها روانه میکند در کارگاهی کوچک در شهر یزد، در حال تولید است.
چشمانی که کم سو، دستانی که به مرور زمان چروکیده و کمرهایی که خمیده میشوند تا ورزشکارانمان را در عرصههای ملی و بین المللی با پوشاکی به نام ایران ببینند. امیدی که فقط به انتخاب ما و حمایت ما از خودمان بر میگردد.
نویسنده: سیده سکینه میرطاهری